ثروت يا مايه[1] از مفاهيم عامي است که در حوزههاي موضوعي مختلف استفاده ميشود. بهطور خاص ثروت، از مفاهيم اقتصاد ي است که به فراخور نوع نگاه و جايگاه مورد استفاده قرار گرفته، تعاريف متفاوتي از آن شدهاست. ثروت را ميتوان شاخص تعيين جايگاه اقتصادي هر فرد دانست که کيفيت و کميت آن در تقسيمبندي طبقات اقتصادي تعيينکنندهاست «دستهاي از ظرفيتهاي توليدي است که مورد بهرهبرداري قرار ميگيرند» اين تعريف آدام اسميت نظريهپرداز اقتصاد بازار از اين مفهوم است. «مجموعه? گنجها و ذخاير طلا و گوهر و تاج و تخت» تعريفي قديمي و ساده از اين مفهوم است. در پي انقلاب صنعتي، اجزايي چون «توليد» و «ارزش افزوده» نقشي اساسي در معناي اين مفهوم پيدا کردهاند.
محتويات
1 تعريف ثروت
2 بازدهي اجزاي ثروت
3 توليد ثروت
4 توزيع ثروت
5 مصرف ثروت
6 پانويس
7 منابع
تعريف ثروت
بهطورکلي ثروت (Wealth)، به کليه مواد و اشيايي اطلاق ميشود که نيازهاي بشر را رفع مينمايند. اين ثروتها يا طبيعي هستند و مستقيم يا غير مستقيم مورد استفاده واقع ميشوند يا توليد ميگردند؛ يعني به دست بشر، تغيير شکل يافته، مورد استفاده قرار ميگيرند. در اقتصاد، مفهوم ديگري به نام دارايي (Assets) هم وجود دارد. دارايي به دو دسته «واقعي» و «غير واقعي» تقسيم ميشود. داراييهاي واقعي، عبارت اند از: ماشين آلات، زمينها و ساختمانهاي تحت مالکيت شرکتها و همچنين شامل کالاهاي مصرفي با دوام، مانند: ماشين لباسشويي، دستگاههاي صوتي - تصويري و خانههاي مسي که در مالکيت خانوارها قرار دارند. اين داراييها داراي بازدهي اند و با يکديگر تفاوت دارند. خانههاي شخصي افراد در واقع، نوعي بازدهي براي صاحبان آنها هستند و در آنها زندگي ميکنند و هيچ گونه اجارهاي نميپردازند. همينطور، صاحبان دستگاههاي صوتي - تصويري بدون پرداخت اجاره از آنها بهره ميبرند. داراييهايي از اين دست را دارايي واقعي مينامند. در بعضي از کشورهاي صنعتي ارزش دارايي واقعي هر فرد، حدود سي هزار دلار است. نوع ديگر دارايي «دارايي مالي» است که شامل پول، سهام ،اوراق قرضه يا اوراق مشارکت ميشود. همچنين نوع ديگري از دارايي تحت عنوان سرمايه انساني نيز وجود دارد که ناشي از جمعيت انساني در اقتصاد ميباشد. مجموع داراييهاي واقعي، مالي و انساني را «ثروت» ميگويند که هريک از اين داراييها ايجادکننده مطلوبيت هستند.[2] ازآنجايي که هر يک از اجزاي تشکيل دهنده ثروت، درجه مطلوبيت و رضايت متفاوتي را داراست لازم است بازدهي هريک ازآنها تبيين شود:
بازدهي اجزاي ثروت
بازدهي به معناي افزايش ارزش يا قيمت در طول زمان ميباشد. البته به تشابه ميتوان بازدهي منفي را هم براي ثروت در نظر گرفت که به معناي کاهش ارزش داراييها در طول زمان است.
بازدهي داراييهاي مالي:
پول:
پول به عنوان يکي از اصليترين اجزاي داراييهاي مالي فرد، داراي بازده حقيقي منفي است زيرا با وجود تورم، عموماً ارزش پول باگذشت زمان رو به کاهش دارد. اما از آنجايي که موجب تسهيل مبادلات روزمره ميشود و دارنده آن مطلوبيتي از اين امر ميبرد پس پول داراي بازده ذهني مثبت ميباشد.
اوراق قرضه:
يک درآمد ثابت و دائمي که به دارنده آن تعلق ميگيرد. اين بازدهي تا زمان انقضاء مدت اوراق و بازپرداخت اصل آن همه ساله دريافت ميشود.
سهام:
افراد با خريد سهام شرکتها در سود و زيان آنها شريک ميشوند. علاوه بر آن از تغيير قيمت سهام در بازار بورس نيز سود يا زيان کسب ميکنند.
بازدهي داراييهاي واقعي:
بازدهي اين نوع از داراييها همان خدمات ناشي از آنهاست که نصيب صاحبان آن داراييها ميشود.
بازدهي ثروت انساني:
شامل کسب مهارت، دانش و تجربيات افراد در طول زندگي است. چنانچه نسبت ثروت انساني به ثروت فيزيکي (داراييهاي مالي و واقعي) بيشتر باشد بازدهي آن مثبت و در غير اينصورت منفي خواهد بود.[3]
البته مسلم است که مسائل فوق هنگاميکه در چارچوب نظام اقتصادي جوامع قرار بگيرد دستخوش تغييرات و تعديلهايي خواهد شد.
توليد ثروت
با توجه به تعريف ارائه شده از ثروت، هر عملي که منجر به افزايش انواع مختلف دارايي و افزايش سطح رضايت آدمي شود به توليد ثروت ميانجامد. البته اين عمل اامات و ابزاري دارد که در سه گروه کلي جاي ميگيرد:
-مواهب طبيعي مانند زمين، و کليه اشيا و مواد موجود در طبيعت که خداوند آنها را خلق نموده و انسان با تغيير و تحول در آن اقدام به رفع نيازهاي خود و افزودن بر ثروتهاي طبيعي مينمايد.
-کار انسان و بهره بردن از قواي فکري و فيزيکي که منجر به توليد ثروتهاي واقعي و انساني ميگردد.
-سرمايه که ميتوان آن را ثروتي دانست که براي توليد ثروت جديد مورد استفاده قرار ميگيرد. به عبارت ديگر منظور از سرمايه ابزارهاي متعددي که در انجام کار از آنها استفاده ميشود که انواع مختلفي از قبيل ساختمانها، ماشين آلات، خط لولهها، برجها و دکلها را در بر ميگيرد.[4]
البته نظر نظامها و مکاتب مختلف اقتصادي در رابطه با منشأ ثروت متفاوت است و هر يک بر بعضي از اين عوامل تأکيد بيشتري دارند. براي مثال در نظام سرمايهداري اعتقاد بر اين است که مهمترين عامل مولد ثروت سرمايه است و انباشت ثروت براي افزودن بر موجودي سرمايه را توصيه ميکند. در مقابل سوسياليستها با ديدگاه کاملاً منتقدانه بيان داشتهاند که منشاء ثروت نيروي کار و قواي انساني است و مناسبات سرمايهداري را ضد مصالح عمومي افراد جامعه ميدانند.[5] اقتصاد دانان مسلمان نيز سعي کردهاند با توجه به آموزههاي اقتصادي دين اسلام يک شيوه اصلاح و تعديل شده را بيان کنند که عبارت است از :دادن سهم مشخص و مؤثر به هريک از اين سه جزء به منظور افزايش ثروت موجود در جامعه.
توزيع ثروت
قطعاً فهم اين موضوع که ثروت در اختيار چه کسي است و باآن چه ميکند بسيار مهم است. چرا که بنا به گفته گابريل زيد نويسنده مکزيکي «ثروت در معناي اخص آن انباشت امکانات است» پس نحوه تمرکز ثروت تأثير به سزايي درشکلگيري مناسبات اقتصادي جوامع خواهد داشت. مطابق اصول نظام سرمايهداري مالکيت ثروت در انحصار دارنده آن است. در واقع انواع مختلف داراييها حتي مواهب طبيعي مانند جنگلها و معادن قابليت خصوصي شدن دارند مگر اينکه ضرورت اجتماعي ايجاب کند که دولتها اين حق را محدود نمايند. برعکس در اقتصاد سوسياليستي انواع ثروتها حتي لوازم و داراييهاي شخصي افراد در تملک دولت است و الگوي مالکيت عمومي است هرچند در مواردي خاص بخشي از آن به خود افراد واگذار ميشود. در نظام اقتصادي اسلام هر سه نوع مالکيت وجود دارد. بخشي از مشترکات عامه مانند معادن، درختان، زمينهاي باير و… توسط دولت اداره ميشود اما درآمدش متعلق به همه مردم است. در واقع مالکيت دولتي است اما منافعش عمومي است. همچنين داراييها فرد و ثروتي که ناشي از کار و تلاش يا حتي از ارث خانوادگي وي باشددر تملک انحصاري خود اوست و هيچکس حق بهرهبرداري از آنها را ندارد پس مسلم است که مالکيت خصوصي در اسلام مطرح و معتبر است.[6]
https://modireafkar.ir/law-of-attraction-of-wealth/
https://modireafkar.ir/the-secret-book/
https://modireafkar.ir/secret-the-movie/
درباره این سایت